جدول جو
جدول جو

معنی سه شاخ - جستجوی لغت در جدول جو

سه شاخ
(سِ)
کنایه از موالید ثلاثه باشد و آن حیوان، نبات و جماد است. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سه شاخ
موالید ثلاثه: جماد نبات حیوان، آلتی مرکب از دسته ای چوبین دارای شاخه فلزی که غله را بدان باد دهند
فرهنگ لغت هوشیار
سه شاخ
((س))
موالید ثلاثه، جماد، نبات و حیوان
تصویری از سه شاخ
تصویر سه شاخ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزشاخ
تصویر سبزشاخ
شاخۀ سبز، شاخۀ تروتازۀ درخت
فرهنگ فارسی عمید
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه گاه
تصویر سه گاه
از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه تا، سه تایی، سه بار، سه چند، سه نوع، سه قسم
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
که دارای یک شاخ باشد. که شاخی تنها دارد، که یک شاخه دارد. که یک شعبه دارد، بر یک دوش. با یک دوش. (یادداشت مؤلف). یک وری: فلان کس قبایش را یک شاخ روی شانه اش انداخته بود. (از فرهنگ لغات عامیانه).
- یک شاخ افکندن عبا و لباده و چادر، تنها به یک دوش برداشتن آن را. (یادداشت مؤلف). آن است که زن سلیطه از راه شوخی چادر خود را به یک طرف اندازد. (آنندراج) :
بسوزیم بر دختر رز سپند
که از شیشه یک شاخ چادر فکند.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
و رجوع به ترکیب یک شاخ کردن شود.
- یک شاخ چادر، چادر یک پهن که از میان دوخته نباشند. (آنندراج).
- یک شاخ کردن، بر یک دوش افکندن چادر و عبا و مانند آن. (یادداشت مؤلف). یک شاخ افکندن.
، مصمم و عازم و ستهنده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یک شاخ شدن شود.
- یک شاخ شدن، مصمم و عازم و ستهنده شدن در کاری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
گونه ای گیاه خاردار از تیره چتریان که دارای برگهای نسبتاً بزرگ با بریدگیهای عمیق است. لبۀ برگها نیز مضرس است و لبۀ تضاریس به خار تیزی منتهی می شود (وجه تسمیۀ این گیاه به مناسبت وضع بریدگیهای پهنک برگ آن است). گلش سفید آبی رنگ است. این گیاه در مزارع و لبۀ جویهای اکثر نقاط دنیا از جمله ایران فراوان است. قرصعنه. قرسعنه. ایرنج. قرصنه. شنذاب. شوکۀ ابراهیم. ارینجیون. ارنجیون. کمافیطوس. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
دارای اندام و برز و بالای شاهانه، با برز و بالا، با برز و بالائی چون شاهان:
بپرسید و گفتش چه مردی بگوی
که هم شاه شاخی وهم شاه روی،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رَهْ)
شاهراه و راه گشاده و بزرگ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). رجوع به راه شاه و شاهراه شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام نوایی از موسیقی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
بندروغ آب که میان آب نهند تا از گذرگاه بجائی دیگر روند. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ شَ)
تیره ای از طایفۀ جاویدی ممسنی فارس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ شَ / شِ)
دهی است از دهستان بویراحمدی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 31هزارگزی شمال باختری سی سخت. دارای 250 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ بویراحمدپایین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
خواهر زن: و منکوحه اوکه هم شاخ ملک اشرف بود آنجا بود. سلطان او را در ستر عصمت... باز فرستاد
فرهنگ لغت هوشیار
که دارای یک شاخ باشد، که شاخه داشته باشد، یک وری: فلانکس قبایش رایکشاخ روی شانه اش انداخته بود وغزل کوچه باغی میخواند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه کاخ
تصویر نه کاخ
نه فلک نه قصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه خان
تصویر سه خان
خانه سوم از نرد سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه شاخه
تصویر سه شاخه
دارای سه شعبه: شمعدان سه شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو شاخ
تصویر دو شاخ
نوعی پیکان دارای دو شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است حاکی از ناله های فراق و شکایت از جور معشوق. فواصل درجات گام آنرا در صورتی که با پرده متغیر مخالف آن دستگاه در نظر بگیریم (درجه پنجم گامش را ربع پرده زیر کنیم) دارای دو دانگ مساوی است و چون تناسب فواصل درجاتش با درجات گام چهارگاه با تقریبی مساویست. لذا اغلب گوشه ها و تکه های معروف چهار گاه در سه گاه نواخته میشوند و آن عبارت است از: زابل حصار مخالف مغلوب مویه. گوشه و تکه هایی که مخصوص سه گاه است عبارتند از: شاه ختایی جغتایی تخت طاقدیس (صبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه بار سه افعه
فرهنگ لغت هوشیار
میدانی که ملتقای سه جاده باشد جایی که از آن سه راه منشعب شود، آلتی که چوبه ای عمودی و چوبی از جهت افقی دارد و حیوانی را به آن می بندند تا ماشین و بعض وسایل نقلیه را حرکت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای گیاه خاردار از تیره چتریان که دارای برگهای نسبتا بزرگ با بریدگی های عمیق است. لبه تضاریس به خار تیزی منتهی می شود (وجه تسمیه این گیاه پهنک برگ آن است) گلش سفید آبی رنگ است. این گیاه در مزارع و لبه جوییهای اکثر نقاط دنیا از جمله ایران فراوان است قرصنعه قرسعنه ایرنج قرصنه شنذاب شوکه ابراهیم ارینجیون ارنجیون کما فیطوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صد شاخ
تصویر صد شاخ
صد پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صد شاخ
تصویر صد شاخ
((صَ))
پاره پاره
فرهنگ فارسی معین
سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه شدن
تصویر سه شدن
بد شدن، خراب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه بار، سه مرتبه، سه دفعه
فرهنگ فارسی معین
یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی که حزن آور است و از فراق و جور معشوق می گوید
فرهنگ فارسی معین
زهرچشم
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو یا بزی که شاخش به سمت جلو و در حالت افقی قرار گرفته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
خوراکی و تنقلات پس از شام
فرهنگ گویش مازندرانی